سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 76818

  بازدید امروز : 35

ارزش - نانوشته

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

موضوعات وبلاگ

 

 دوستان







 

لینک به لوگوی من

ارزش - نانوشته

 

اشتراک

 

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

آوای آشنا

 

بایگانی

آرشیو مهر ماه
آرشیو آذر ماه
آرشیو دی ماه

 

[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]

ارزش

کویر::: شنبه 83/8/23::: ساعت 4:4 صبح

( ارزش خود را بدانید )

یک سخنران معروف سمینار خود را با بالا گرفتن یک اسکناس 20 دلاری آغاز نمود. او از 200 نفر شرکت کنندگان در سمینار پرسید:“ چه کسی این اسکناس 20 دلاری را دوست دارد؟“ دست ها شروع به بالارفتن کرد. او گفت:“ من می خواهم این 20 دلاری را به شما بدهم اما اول بگذارید یک کاری انجام دهم.“ سپس شروع به مچاله کردن اسکناس نمود. سپس دوباره پرسید:“ کسی هست که هنوز این اسکناس را بخواهد؟“ باز دست ها بالا رفت.
او اینگونه ادامه داد:“ خوب، اگر من این کار را با این اسکناس انجام دهم چی؟“
بعد اسکناس را زمین انداخت و با کفش خود آن را به زمین مالیده و کثیف و له کرد. سپس آن را که کثیف و مچاله شده بود برداشت و باز گفت:“ هنوز کسی هست که این 20 دلاری را بخواهد؟ اما هنوز دست ها در هوا بود.
سخنران گفت:“ دوستان من، همگی شما یک درس باارزش فراگرفتید. شما بی توجه به اینکه من چه بلایی سر این اسکناس آورده ام باز هم خواستار آن بودید زیرا هیچ چیز از ارزش آن کم نشده بود و هنوز 20 دلار می ارزید.“

“ بسیاری اوقات در زندگی، ما بوسیله تصمیم هایی که می گیریم و وقایعی که برایمان پیش می آید، پرتاب، مچاله و به زمین مالیده می شویم. در اینگونه مواقع
احساس می کنیم که ارزش خود را از دست داده ایم. اما مهم نیست که چه اتفاقی افتاده یا خواهد افتاد. به هر حال شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید: تمیز
یا کثیف، مچاله یا صاف، باز هم شما از نظر کسانی که دوستتان دارند ارزش فوق العاده زیادی دارید.“ ارزش زندگی ما با کارهایی که انجام می دهیم و افرادی که
می شناسیم تعیین نمی گردد بلکه بر اساس آن چیزی که هستیم تعیین می شود.“


موضوعات یادداشت



[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com