بازدید امروز : 1
عطوفت - نانوشته
[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]
موضوعات وبلاگ
دوستان
لینک به لوگوی من
اشتراک
حضور و غیاب
یــــاهـو
جستجوی سریع
با سرعتی بینظیر و باورنکردنی متن یادداشتها و پیامها را بکاوید!
آوای آشنا
بایگانی
آرشیو مهر ماهآرشیو آذر ماهآرشیو دی ماه
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پردههاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مىپیچید و چون اندوهگینى مىگریست ، و مىگفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمدهاى ؟ یا شیفتهام شدهاى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفتهام و بازگشتى در آن نیست . زندگانىات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
عطوفت
و جهان در پس تکرار زمان جاری بود
و به جای خورشید
که همیشه سر زوق است
همگی ماه نشان می دادند
نظرات شما ()
©template designed by: www.persianblog.com